سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دلتنگی یاران دربند
نویسنده : روح الله عماد
تاریخ : پنج شنبه 88 آبان 7
زمان : ساعت 3:59 عصر

 سه چند روزه که بوی گل نیومد                                    صدای چهچه بلبل نیومد                  

شکر خدا دادگاه ها هم که برگزار ن-شد و بذار بریم از عقب تر .

انتخابات برگزار شد و دیدید که نقشه از قبل طراحی شده اقایان که از اول انقلاب به دنبال اجرای ان بودند به اجرا در امد ولی باز هم شکست خورد چون ملتی که به فرمان امامش سر بدهد ذلت نخواهد دید . ولی این اقایان متوجه نبودند چون اصلا از این ملت نبودند . بگذریم چون گذشت و عده ای از حضرات دستگیر شدند و( داد گاه ها هم که برگزار ن-شد) و درست همانطور که انتظار میرفت اجرا شد. یعنی دقیقا مثل مدل های مشابه قبلی ،چون این اقایان 3مدل موفق داشتند یعنی برادران عزیز کرباسچی ، عباس عبدی و کیان تاج بخش که بهتر بگیم اقا کیان چون اینطور که بوش میاد پس از گذراندن دوران حبس دوباره در کودتاهای بعدی ایشون را خواهیم دید . و اگر هم به اخرین دفاعیه اقای کرباسچی در دادگاه شهرداری اش نگاه کنید از این اقایان سوزناک تر بود .( چون این اقایان خود را پیستون_ اچار سر سیلندرو قالپاق های انقلاب نامیدند ) پس جای شهدا کجاست ، خدا میداند.

ولی اقای کرباسچی خودش را سرباز انقلاب و امام مینامید و بقیه اقایان هم که خودتان باید یادتون باشه . و این حضرات هم دفاعیاتشان تلفیقی از این 3مدل بود تا حدی که من خودم را سرزنش میکردم که ای کاش پشت سر این اقایان حرکت میکردیم . ولی حقیقت این بود که این اقایان مثل کسی بودند که با خودروی خودش در حال حرکت بود و سرهنگ از راه رسید و خودروی این فرد رو متوقف کرد البته به جرم سبقت غیر مجاز و سرعت غیر مجاز و حرکت مارپیچ و این راننده کهنه کارهم قبل از این که سرهنگ حرفی بزند خودش به همه این مسایل اعتراف کرد البته یه چیزهایی هم خودش اضافه کرد ولی اصرار و التماس کرد که سرهنگ جان بذار برادرم ماشینو ببره چون زندگی ما از این ماشین میگذره و اگر خواستی منو حتی زندانی هم بکن و سر هنگ هم دلش سوخت و گذاشت تا برادر ماشین رو ببره غافل از اینکه 100کیلو هروئین تو ماشین بود و جرمش اعدام . ولی اگر سرهنگ ، سرهنگ صادقی بود به هیچ وجه اینطوری نمیشد ....

حالا این اقایان هم چنان در دادگاه  چهچه زدند که همه سرمست شدند، ولی ای کاش کار به همین جا ختم میشد ولی نه دیدیم که یکی گل و اون یکی گلاب شد و بعد هم حتما ما که باید نقش اون پسرک بد بخت گل فروش رو بازی کنیم و باز چند سال بعد دوباره بازی بخوریم و این دور ادامه پیدا کنه (دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش) .

انشا الله خدا همه  رو به راه راست هدایت کنه    




| نظر



Design By : Ashoora.ir