سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
شرح دل
نویسنده : روح الله عماد
تاریخ : پنج شنبه 91 مهر 27
زمان : ساعت 3:36 صبح

سلام ای مشرق نورانی عشق

صلوات خاصه

 

از همه دل بریده ام دلم اسیر یک نگاست            تموم ارزوی من زیارت امام رضاست

کمتر کسی رو میشناسیم نرفته باشه یا در شوق زیارت امام رضا (ع)نسوخته باشه.اونایی هم که میرن از روز اخر که قصد برگشت به موطن میکنن غم فراق شعله میکشه در وجودشون. غمی که نشان از رفاقت بین مهمان و صاحبخانه داره. مشهدالرضا جاییست که وقتی وارد حریم باصفاش میشی تمام دنیا فراموشت میشه دلت میخاد فقط تو صحن های مبارکش قدم بزنی ، دلت میخاد شبا زیر نور زرد چراغ، جلوی ایوون طلا روی اون فرشای قرمز بشینی و فقط خیره بشی به گنبد و ایوون. حتی اگر تشنه هم نباشی یه نیرویی به طرف سقاخونه هدایتت میکنه. باید از اون اب بخوری. بعد بشینی و به زائرای اقا نگاه کنی. از هر قوم و نژاد و فرهنگی میبینی ولی از همشون خوشت میاد. دلت میخاد یک ساعت هم که شده خادم حرم باشی اما وقتی میبینی امکانش نیست،مدام چشمات میگرده روی زمین تا یه اشغالی پیدا کنی و از روی زمین برداری تا توخیال خودت فکر کنی تو هم دستی تو کار داری. خیلی دلت میخاد مثل خادما ازت سؤال کنن فلان جا کجاست؟، همه مردم عاشق نوازش چوب زائر زن خادما هستن و ..... خلاصه هرکسی که باشی وقتی وارد حریم رضوی میشی خودتو فراموش میکنی. حرکت میکنی به قصد زیارت ضریح مطهر وارد حرم میشی ولی خیلی وقتا از شدت ازدحام جمعیت تو صحن گیر میکنی.بازهم دلت کنار ضریحه. میری واخر شب به امید خلوتی برمیگردی تا بتونی راحت زیارت کنی. بری و بچسبی به ضریح و با اقا درد دل بگی. بری بالای سر، سمت راست در بشینی و فقط ضریح رو نگاه کنی. زیارت جامعه بخونی. و انقدر اشک بریزی تا وساطت اقا رو بین خودت و خدا حس کنی. اروم بلند میشی میری پایین پای مبارک و مدتی به انتظار سپری میکنی تا یه جای کوچیک پیدا کنی و نماز بخونی. اون نمازی که زائر وقتی میخونه اطمینان پیدا میکنه که زیارتش کامل شده. بعد عقب عقب میری به سمت بیرون و سعی میکنی پشتت به ضریح نشه. وارد صحن میشی. بعیده مسجد گوهرشاد نری. بعیده کنار حوضش نشینی. حال و هوایی داره غیر قابل وصف. اگر وارد باشی، میگردی دنبال مقبره اقای نخودکی تا زیارتش کنی و نماز زیارت به نیابت از ایشون برای وساطت بین خودت و اقا بخونی. بعد اروم اروم به قصد هتل حرم رو ترک میکنی. ولی بازم سیر نمیشی. عطش زیارت اقا هیچ وقت کم نمیشه و همیشه بیشتر شعله ور میشه. خلاصه اینکه هرچی بگم اضافه گویی کردم ، خودتون بهتر میدونید.

اما من رو سیاه اخرین باری که به پابوس اقا مشرّف شدم دقیقا خاطرم هست. 29تا31اردیبهشت امسال بود. از بچگی تا به حال خیلی زیاد رفتم پابوس اقا، مدتی هم در مشهد زندگی کردم ولی یادم نیست هیچکدوم از این زیارت ها به اندازه اخرین باری که رفتم انقدر به دلم نشسته باشه. مدتش از همیشه کمتر بود ولی بی نظیر بود. نمیخام بگم دلم جاموند چون حق مطلب رو ادا نکردم بلکه تمام بود و هست و گذشته و اینده ام جا موند. کمترپیش اومده بود این حالی که ایندفعه داشتمو پیدا کنم ولی ...... دوشب پیش وسط ورزش بودم که یه پیامک برام رسید. متنش اشنا بود ((از جوار حرم مطهر امام رضا(ع) نائب الزیاره شما هستم)) یکی از هم دانشکده ای ها بود. این پیامو معمولا زیاد میبینم ولی نمیدونم چرا ایندفعه بدجوری دلم لرزید.ناخواسته دلم تنگ شد. عجیب هوای حرم به سرم زد. بیقراری غریبی به دلم افتاد. نمیتونستم اروم باشم. شدیدا هوایی شدم. دلم فقط صحن مطهر رضوی میخاد. دلم میخواد از باب الجواد وارد حرم بشم.  از کنار فروشگاه های باصفای محصولات استان قدس گذر کنم، چشمم به اتاقک نگهبانان و خادمین حرم بیفته ، امانتداری، ورودی اقایان، خادمان با صفا که اصلا تفتیش بدنی نمیکنن، وارد صحن بشم، تابلوی صحن جامع رضوی و صحن کوثر ببینم، بست شیخ بهایی و صحن جمهوری اسلامی، کفشداری 13، فرش های دستبافت هماهنگ زیر پاها، اتاق نذورات و کاغذ و پارچه متبرک و نبات حضرتی، رواق دارالحجه و دعا برای پیدا کردن یک رفیق و همراه ایده ال، قفسه کتاب دعاها و جلد سبز زیارتنامه و فهرست کتاب: اداب تشرف ،اذن دخول، زیارتنامه،دعای پایین پا و..... خلاصه خیلی دلم تنگ زیارت شده.خواستم با این نوشته خودمو سبک کنم. موقع نوشتنش تمام خاطرات از کودکی تا به حال برام مرور شد، دعا کنید تا هرچه زودتر مشرّف بشم. که دعای دوست اثر دارد

 یاعلی

 




| نظر



Design By : Ashoora.ir