سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
سیاست نامه
نویسنده : روح الله عماد
تاریخ : پنج شنبه 87 بهمن 24
زمان : ساعت 2:13 عصر

                    سیاست نامه                                       

بابام گیر داده طنزبنویس یه ذره بخندیم،اخه اگه بنویسم کسی وقت نداره که بخونه  تازه اگرم وقت پیدا کنه دیگه انقدر از زن و بچش عقبه که باید به اونا برسه تازه بعد از این همه خستگی حال دویدن نداره ، تازه اگرم حال دویدن داشته باشه چجوری به اونا برسه ، تازه وقتی رسید چه خاکی تو سرش بکنه ، بخواد ببره سینما ، فیلم بدرد بخور نیست ، بخواد ببره پارک دیگه تو پارکا مثل قدیم برای تفریح که نمیان یه عده میان برای کشیدن سیگار ، یه عده ام 2نفره میان یه دفه غیبشون میزنه بعد چند دقیقه میبینی درختا دارن تکون میخورن . بخواد ببره خونه اقوام کسی حال پذیرایی نداره  اصلا کسی  دیگه مهمون دوست نداره ، بخاد ببره رستوران دیگه با این وضع گرونیو بی انصفیم که مزید بر علت شده ،کسی پول این خرجارو نداره که اگرم داشته باشه مگه دیوونست بره رستوران با این غذا های بدرد نخور ، بخاد ببره کوه  که واقعا عقلش کمه چون تو این سرما همشون مثل مرغ منجمد  یخ میزنن تو کوه ، بخاد ببره شهربازی که میشه تکرار مکررات ، اوقات روزمره اش یادش میاد ، اگه سرسره رو ببینه یاد حقوق ناچیز  خودش میفه که تا نذاشته تو جیبش مثل چی بگم ، مثل .... باید بریزه پایینو خرجش کنه ، اگه گاو وحشی رو ببینه { هنمون که باید انقدر محکم بشینی روش تا ازش نیفتی که بهت 50تومن جایزه بدن } یاد صندلی خراب خودش  تو اداره میفته بره تونل وحشت  که مصداق بارزه راهروی کارگزینی ادارست که هر لحظه ممکنه یه نفر مثل جن بپره وسط بگه بیا اینم حکم اخراجت ، بخاد بره قدم زنون که با این هوای خشگل تهران باید بندازنش تو امبولانس یه راست بره سی سی یو . اصلا ولش کن بابا به من چه که بغلیم میخاد چیکار کنه،من  باید مواظب خودم باشمو بشینم یه سری چیزای بدرد نخور بنویسم تا ببرن چاپش کننو بهم جایزه بدنو بیارنم تو تلویزیون به عنوان نویسنده برتر سال ازم تجلیل کنن .

 اخه بین خودمون باشه تو این دور و زمونه دیگه به کتاب نگا نمیکنن به این نگاه میکنن که کدوم وری هستی {به قول یکی از رفقای صمیمیه بیسوادم (کون وری ) هستی } بعد زیرش یه دستور میدنو با مداد مینویسن (اخه مداد هم ساده تره هم راحت تر پاک میشه ) : بسمه تعالی اقای ... به در خواست ایشان رسیدگی کنید و در اسرع وقت کتاب ایشان را چاپ کنید ( منبع:کتاب نقدی بر کارنامه ...نهم )و توی ساده ام شنگول میپری میری تو اتاق طرف بی خبر از اینکه قبل از اینکه تو برسی ، اونی که برات دست خط داده بود تلفن زده به این یارو و گفته:{ حالا من یه چیزی نوشتم  ولی تو انجامش نده ، ردشم نکن ، یه لنگه پا رو هوا نگهش دار تا صبح دولتش بدمد} حالاتو هم میری از همه جا بی خبر کتابتو میذاری رو میز اون دیپلمه ی فرهیخته  و میری تا بهت زنگ بزننو مثلا بگن چند هزار تا نسخه چاپ کنیم . اره دیگه اینم گفتمان جدید چاپ کتابه که چیزای تکراری و بدرد نخور  چاپ کنیم تا مردم از خوندن زده بشنو به جایی برسه که دیگه خودشون برای خانوادشون کتاب و مقاله اونم تو حاشیه ه روزنامه کیهان  بنویسن تا اینجوری  هم عدالت رعایت بشه و هم در ضمن امار چاپ کتاب مشخص بشه تا در مصرف کاغذ صرفه جویی کننو پول اونو به قسمتای دیگه ی جامعه تزریق کنن ،عینهو طرح سهمیه بندی بنزین که بعدشم معلوم نشد که پول حاصل از صرفه جویی بنزین به کجای جامعه تزریق شد  که فکر کنم اشکال از اون تزریقاتی بیسواد بود که به جای  اینکه امپولو تو رگ بزنه احتمالا به ....زده خلاصه سرتونو درد نیارم اخه مامانم داره صدا میزنه میگه پاشو برو 2تا مرغ بخر تا به بابات زنگ نزدم  منم روم نمیشه بگم  مامان الان دیگه اونطو ری نیست که مثل قدیم باشه و قیمتا ثابت باشه ، الان دیگه شب میخابی صبح پا میشی میبینی همه چی عوض شده ، درسته که من دیشب 4تا مرغ خریدم 50هزار تومن ولی الان با 50هزار تومن فلان جای مرغم به من نمیدن . والسلام

 تازه یادم رفت بگم، جون مادرتون عین ادم رأی  بدین

 




| نظر



Design By : Ashoora.ir