سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
شلمچه
نویسنده : روح الله عماد
تاریخ : دوشنبه 91 شهریور 27
زمان : ساعت 5:34 عصر

 

شلمچه

شلمچه تندیس زیبای عشق است که در میدان ایثار قد کشیده است . شلمچه شهر شهود و شهادت است . شلمچه مثنوی بلندایثار است و فرودگاه عشق و عروجگاه دل . صحرای خشکی که دریای مواج خون و اشکهای عاشقانه در تربت پاکش دارد با قلب خونینی که هنوز زیبا و دلنواز می تپد و خون غیرت و مردانگی را در رگهای این دیار می دواند و حدیث بلند حیات با عزت را زمزمه می کند. زمین خاکی شلمچه ، زیباتر از آبی آسمان است چرا که شلمچه قتلگاه مرغان عاشقی است که برای وصال بی قرار بودند و از کوچه پس کوچه های منیت و مادیت رهیده و به شهر دلگشای معنویت و شهادت دل بستند.

خاطرم هست زمانی که کودک بودیم دغدغه و ارزو داشتیم لباس رزم بپوشیم و تفنگ داشته باشیم. لباس را از میدان حسن اباد میخریدیم و تفنگ ترقه ای هم که همه جابود. دلمان میخواست همه جا با این لباس برویم. منتظر شب میشدیم تا روایت فتح ببینیم و صبح تقلید عملیات کنیم. اوج دلخوشی و تفریحمان روز جمعه و در محل دانشگاه تهران رقم میخورد. با پسرعمو ها و دیگر همسالانمان چه کارها که نمیکردیم اما در کنارش ناخوداگاه خطبه های نماز وسوره ها و ایات به گوشمان میخورد و بی تاثیر نبود. نه اینکه شهربازی و پارک نمیرفتیم، ولی اینها هم بود. هم سینما میرفتیم و هم به روایت فتح ظل میزدیم. تنها شخصیت های وارداتی هم که پسر شجاع و فوتبالیستها و نهایتش تام و جری بودندکه منفی بافی در داستانهایشان نبود. بچه های کوچه را برای نهار دعوت میکردیم و نماز جماعت میخواندیم. محرم که میشد بدون الایش و ارایش بیرق اباعبدالله را نوبتی پشت دسته بلند میکردیم. و اغلب ماهی یک تشییع شهید میدیم و بوی تابوتش را حس میکردیم. حداکثر زمانیکه بیرون از خانه بودیم غروب افتاب بود و اخم پدر دنیا را بر سرمان ویران میکرد.

 اما امروزه 1500 کیلومتر انطرفتر از شلمچه بچه هایی در حال تکامل هستند که تفریحشان استادیوم ازادی است. سریالهایشان بِن تـن و تفریحشان angry bird. اوج ارزویشان برتن کردن لباس مرد عنکبوتی است.

خیلی هایشان نمازجمعه نمیدانند چیست. و شبها منتظر افسانه دونگ یی.  راوی فتوحاتشان هم عادل فردوسی پور است و مخاطبان پیامکی. محرم را برگزار میکنند اما چه بگویم از دسته های عزاداری که خودتان میدانید

    شب و روز هم که برعکس شدست ،دختر و پسر هم که فرقی نمیکند و حتی جدیدا همسر و غریبه هم یکی شدست. اضافه گویی نمیکنم

چند روز پیش خدمت حاج حسین یکتا بودیم. چند ساعت بود از کشمیر برگشته بود. تعریف میکرد:فردی که رهبری گروه بزرگ و قدرتمندی را عهده دار است به من میگفت،حاج حسین من تمام دنیا و زیارتگاه ها را رفته ام ولی نمیدانم چرا شلمچه قلب من را لرزاند. من در شلمچه جا مانده ام. نمیدانم چه رمزی دارد. وقتی برای افرادم تعریف میکنم انها هم از شدت منقلب شدن، زار میزنند ولی هیچکدام تابه حال ندیده اند و ... ، تا اینجا که گفته بود، ما با تمام نیروهایی که در اختیارمان هست واصلا تصور عددی اش را هم نمیکنید،منتظر اشاره سید علی هستیم. اگر فرمان دهد ما وظیفه خودمان را در اقیانوس هند به نحو احسن انجام میدهیم و ...

اما از موضوع دور نشویم.قصه ای که شنیدید افسانه قدیمی یا داستان محیر العقولی نیست. شرح دورانی است که کودکانش الان بیست ،سی سال دارند. ولی اگر غریبه بشنود به یقین ذهنش به چند قرن قبل برمیگردد. بجنبیم. خیلی زود دیر میشود. جامعه مان بوی اسلام نمیدهد

مایی که محیط زیستمان ان شرایط را داشت ، این شدیم وای به حال.....

تهاجم فرهنگی تا زمان مشخصی جواب میدهد، انچه امروزه کارساز شدست تغافل فرهنگی است. به جای متهم کردن مسئولین فرهنگی به این پرسش پاسخ دهیم. بعد از روایت فتح و از کرخه تا راین و .... چه فیلم های فاخری از سوی کارگردان های مدعی ساخته شدست؟؟؟؟

شاید یکی از راه حل ها بازخوانی جنگ و معرفی شلمچه باشد، اما نه به سبک بیدار باش بلکه روایت فتح

یاعلی

گل تقدیم شماسالگشت ولادت شفیع شیعیان، حضرت فاطمه معصومه(س) بر همگان ، بالاخص دختران عفیفه ایران زمین فرخنده بادگل تقدیم شما


 




| نظر



Design By : Ashoora.ir