الان که آينده سوريه به صورت ميداني تعيين ميشود، پستها و کامنتهاي ما هيچ اثري ندارند. وضعيتي که همين الان هم نويدبخش آيندهاي تلخ است.
به خوبي روشن است که دست دولت فعلي سوريه در سرکوب اعتراضات کاملا باز گذاشته شده. اعتراضات پس از انتخابات 88 که سر وقتاش براي ما واقعهاي هولناک بود حالا ديگر يک قلقلک بيش نيست.
دلايلي که همراهان نظام براي پشتيباني از نظام سوريه ميآورند به طور خلاصه:
1) بحث شيعه - سني
2) بحث مقاومت ضد صهيونيستي
3) اتحاد استراتژيک با تأکيد روي سابقه همکاري در جنگ تحميلي
در كل بدين وسيله در بين دنياي عرب کاملا لجن مال شدهايم حتي اگر جاي پايي هم پيدا کنيم (که نميکنيم) باز هزاران چاي پا را از دست دادهايم.
در مورد اول حديث مي گويد: المؤمن اعظم حرمةً من الکعبة وقتي حرمت خون مسلمان از خود کعبه بالاتره. چه مذهبي است که بايد با کشته شدن اين همه بيگناه برپا بماند.
در مورد دوم خلاصه بگويم بعد از اين وارد بازي باخت باخت شدهايم. روي اين محور چه هزينه بکنيم چه نکنيم به ضررمان تمام ميشود.
در مورد اينکه در جنگ از ما حمايت شده پس ما حمايت کنيم بدترين استدلال است ما در زمان جنگ مظلوم بوديم و حمايت ما وظيفه بود ولي الان متحد ما در موضع مظلوم نيست که به او کمک شود. عرب جاهلي ميگفت: انصر اخاک ظالما او مظلوما، رسول خدا اين طور تعبير کردند که کمک به او در زمان ظلم به معناي بازداشتناش از ظلم است.
حالا به احمدينژاد حق بدهيد که ميگويد: مسايلي بسيار مهمتر و بزرگتر از گراني باعث نگراني است.